در معنای حکمت الهی، اختلاف نظرهایی میان متکلمان و فیلسوفان مسلمان وجود دارد. هدف این نوشتار، تبیین و بررسی اشکالات شهید مطهری بر تعریف علامه طباطبایی از معنای حکمت الهی است. علامه در بیانی دقیق، نفس فعل خداوند را عین حکمت و مناط همه حکمتها میداند که حکمت براى فعل دیگران، از آنجا انتزاع مىشود. منتفیشدن حکمت و عدم آن درباره خداوند، بیمعناشدن استدلالهاى قرآن به حکمت و انتقال از حکمتِ حکیمانه به حکمت متکلمان و سپس نفی آن، اشکالات شهید به این دیدگاه است؛ حال آنکه با در نظرگرفتن حکمت بهمعنای غایتمندی افعال خداوند، بین فعل خدا و علت غایی آن یا همان حکمت، فاصلهای نیست. طبق مبنای علامه، فعل خدا تابع هیچ قانونی نیست؛ لذا حکمت برای خدا قابل اثبات است. ضمن اینکه غایت فعل خدا بالذات، ذات خداست و رساندن مخلوقات به کمالاتشان، مقصود بالتبع است. استدلالهای قرآنی نیز فرض لغویّت را در نظر گرفته و سپس رد میکنند. علامه در موارد متعددی، معنای حکمت در خداوند را غیر از تعریف متکلمان معتزلی تبیین کرده و بیان ایشان، از قبیل دفع اشکال مقدّر بوده است. نقطه اشتراک دو دیدگاه این است که اساسا نظامی غیر از نظام احسن موجود، حتی فرضی ندارد.