پوچگرایی تفکری است که همه ارزشها را بیارزش کرده و به بحران عمیق معنوی در زندگی بشر منجر شده است. پوچگرایی مبتنی بر اصولی است که از نظر فلسفی باطلاند. در این مقاله ما در پی ابطال مبانی پوچگرایی در حوزه اندیشه استاد مطهری هستیم. مهمترین مبانی پوچگرایی که به بیهدفی و بیمعنایی زندگی منجر میشوند، عبارتاند از: بیخدایی، مسئله مرگ، مسئله خلقت، اعتقاد به جبر، درد و رنج، مسئله زمان، عقلبسندگی، شکستها و ناکامیها، مسئله شر و از خود بیگانگی. از نظر استاد مطهری خلقت انسان هدفمند است، اعلا هدف آفرینش انسان رسیدن به مقام عبودیت در سایه معرفت است. انسان با یاد خدا و ذکر خدا، مانع از خودبیگانگی و خودباختن میشود. با نظر به صفت حکمتی که برای خدای متعال قائلیم، شکستها و ناکامیها را با دیده مثبت، بر اساس مصلحت و مشیت الهی نگریسته و آنها را برای رسیدن انسان به خیرهای برتر و اعلا میدانیم. از اینرو انسان الهی شری نمیبیند و همه چیز را چون تحت تدبیر و اراده الهی است، زیبا میبیند. درد و رنج را برای انسان مؤمن مایه آگاهی، بیداری، تهذیب نفس و تصفیه اخلاق، و مرگ را نقطه عطفی در مسیر حرکت اشتدادی وجود انسان و دروازهای به دنیایی بزرگتر میداند. خداوند با مختار آفریدن انسان، او را در انتخاب راه زندگیاش آزاد گذاشته؛ چون در صورت جبری بودن انسان، تکلیف در دنیا و جزا در آخرت به کلی باطل میشود. روش ما در این پژوهش فیشبرداری و استخراج و تحلیل نقدها از آثار استاد مطهری بوده است.